همه ما میدانیم که فیلم های دنیای سینمایی مارول (Marvel) این روزها به عنوان یک ستاره پرفروغ در حوزه فیلم و سینما ایفای نقش میکنند و هر فیلم، بیشتر از فیلم قبلی میفروشد. دنیای سینمایی مارول و استودیوی Marvel Studios تا به حال 23 فیلم ساختهاند که همه آنها به یکدیگر مربوط بوده و تمام این فیلمها در Avengers Endgame، به سرانجام و پایانی حماسی و تاثیر گذار میرسند. این فیلم توانست با استقبال مردم در تمام دنیا، به رکوردی تقریبا دست نیافتنی برسد و به پرفروش ترین فیلم سینمایی تاریخ در Box Office تبدیل شود که یک موفقیت غیر قابل انکار برای مارول و فیلمهای کامیک بوکی (Comic Book Movies) محسوب میشد. با این حال، در این جا قصد نداریم تا در مورد فیلمهای دنیای سینمایی مارول صحبت کنیم یا خلافِ عادت خود، بحث فیلم و سینما را به میان آوریم. با کالاسودا همراه باشید
در هفته های گذشته، جریانی به وجود آمد که بسیار بحث برانگیز بود و حرف و حدیثهای بسیاری را در رسانهها و بین مردم و طرفداران سینما به وجود آورد. در حالی که همه چیز روی کاغذ به موفقیت فیلمهای سینمایی مارول اشاره دارند و مردم به طرز شگفت انگیزی به استقبال از آنها میروند، اما به نظر میرسد که در این میان، همه عاشق MCU (دنیای سینمایی مارول) نیستند و این دنیا، مخالفان سرسختی نیز دارد که از بدنه و تار و پود «سینما» هستند. در هفتههای گذشته، مارتین اسکورسیزی (Martin Scorsese)، کارگردان افسانهای و سرشناس دنیای فیلم و سینما، طی یک مصاحبه، صحبتهایی بحث برانگیز را بیان کرد که موج عظیمی از موافقان و مخالفان را به همراه داشت. اسکورسیزی با انتقاد از فیلمهای دنیای سینمایی مارول، آنها را به پارک های تفریحی تشبیه نمود و با ادعای این که این عناوین، مفهوم خاصی را انتقال نمیدهند، علنا گفت که «این فیلمها سینما نیستند».
این حرفِ مارتین اسکورسیزی، جریان بزرگ و نگران کنندهای را به وجود آورد؛ جریانی که طرفداران فیلمهای کامیک بوکی (مخصوصا فیلمهای مارول) را به جان طرفداران سینمای کلاسیک و قدیمی انداخت. طرفداران قدیمی سینما که نظری مطابق با نظر اسکورسیزی داشتند و گویی با حرفهای این کارگردان بزرگ، سخن در دل حبس شدهی خود را بیان میکردند، معتقد بودند که یک فیلم سینمایی باید برای جاودانه و ماندگار شدن، یک اثر کلاسیک با مفهومی خاص باشد؛ فیلمهایی مانند Pulp Fiction و Goodfellas و The Godfather و عناوینی مشابه که نام آنها همیشه برروی دیوارهی صنعت سینما حک شدهاند. در طرف دیگر، طرفداران فیلمهای کامیک بوکی اعتقاد دارند که مدیوم های مختلف مانند سینما یا بازی ویدیویی، همه برای سرگرمی هستند و همه فیلمها، الزاما نباید مفهومی سنگین و تاثیر گذار را به خوردِ مخاطبان خود دهند. به دنبال صحبتهای اسکورسیزی، یکی از چهرههای بزرگ دیگر در سینما، یعنی فرانسیس فورد کاپولا (Francis Ford Coppola) نیز به طرز شدید تری به انتقاد از فیلمهای کامیک بوکی مارول پرداخت و هیزم این آتش را بیشتر کرد!
تمام این قضایا را گفتیم تا شما را به طور دقیق نسبت به اتفاقات رخ داده آگاه کنیم اما همان طور که گفته شد، در این مطلب قصد نداریم تمرکز خود را برروی صحبتهای اسکوسیزی یا حاشیههای به وجود آمده قرار دهیم بلکه میخواهیم این جریان را که در دنیای سینما رخ داده، به دنیای ویدیو گیم بیاوریم و این شرایط را در صنعت بازیهای ویدیویی بررسی کنیم. در واقع عقیده داریم که جریان تنفرِ مارتین اسکورسیزی (و طرفداراناش) از دنیای سینمایی مارول و فیلم های کامیک بوکی، هیچگاه در صنعت ویدیو گیم رخ نمیدهد و برای این گفته خود، دلایل محکمی داریم.
بیایید بدون جناح گیری و بدون قضاوت کردن صحبتهای مطرح شده در این هفتههای اخیر، تئوریهای خود را مطرح کنیم. اگر فرض را بر این بگیریم که صحبت های اسکورسیزی به عنوان یک کارگردان بزرگِ سینما، درست است و یک فیلم برای ماندگار شدن در تاریخ سینما، باید شبیه به فیلمهای کلاسیک باشد و مفاهیمی سیاسی، اجتماعی و… را مورد بررسی قرار دهد، به یک تضاد در صنعت بازیهای ویدیویی میرسیم که بررسی کردن آن بسیار جالب است.
در دنیای بازیهای ویدیویی نیز به مانند دنیای فیلم و سینما، شاید بتوان بازیها را به دو دسته جدی و سرگرمی صرف تبدیل کرد. به عنوان مثال، Red Dead Redemption 2 را در نظر بگیرید که به عقیده بسیاری از بازیبازان و رسانهها، بهترین بازی این نسل از کنسولها محسوب میشود. این بازی با این که تقریبا توسط تمام مردم ستایش میشود، اما در آخر به یک تجربه تماما سرگرم کننده تبدیل نمیگردد. بازی جدید راک استار (RockStar Games) که در سال گذشته میلادی منتشر شد، یک اثر تقریبا بی نقص است و از همه نظر میتوان آن را ستایش کرد اما زمانی که برای آغاز درست و حسابی بازی، باید چندین ساعت به فعالیتهای اولیه پرداخت و داستان را دنبال کرد یا بسیاری از مراحل را بدون مشاهده حتی یک صحنه اکشن و هیجان انگیز به پایان رساند، درجه سرگرم کنندگی این اثر کاهش پیدا میکند. حتی میتوان بازی جدید استودیوی کوجیما پروداکشنز (Kojima Productions)، یعنی Death Stranding را نیز وارد این دسته کرد که به صبر و حوصله بسیار بازیباز برای ارایه یک گیمپلی و داستان خوب نیاز دارد. این عناوین با این که در دسته بازیهای ستایش شده و با نمرات بالا قرار میگیرند، عملا نمیتوانند تمام مردم را به سمت خود جذب کنندو شاید افرادی که مشغله روزمره بسیاری دارند، به جای تجربه یک بازی با هزار ساعت گیمپلی و ریتم آرام، به سراغ یک بازی کاملا سرگرم کننده مانند Fortnite یا Call of Duty بروند اما در صنعت بازی، برخلاف سینما، کسی نمیتواند برروی این نوع عناوین، نامی به غیر از «بازی» بگذارد چرا که این مدیوم با تمام پیچیدگی ها و هنرهای فراگیر خود، بزرگترین هدفاش سرگرمی است.
بیایید برای این که قضیه را از جنبهای دیگر نگاه کنیم، صحبتهای فرانسیس فورد کاپولا را با هم مرور نماییم. کاپولا در مصاحبه خود در ادامه صحبتهای اسکورسیزی، نه تنها گفته بود فیلمهای مارول سینما نیستند، بلکه آنها را نفرت انگیز خواند! کاپولا همچنین اشاره کرد که به نظر او، فیلم های دنیای سینمایی مارول، همگی اساسا شبیه به یکدیگر هستند و او متعجب شده که چگونه مردم به دیدن فیلمهایی تکراری، عشق میورزند و با این قضیه مشکلی ندارند.
باز هم بدون این که قضاوتی در مورد صحبتهای کاپولا انجام دهیم و درست و غلط بودن آنها را بررسی کنیم، بیایید فرض را بر آن بگیریم که کاپولا سخن درستی گفته و فیلمهای MCU همگی شبیه به یکدیگر هستند. دقت کردن به صحبتهای کاپولا و وارد شدن به صنعت بازیهای ویدیویی نشان میدهد که خلافِ این روند، کاملا در دنیای بازیها وجود دارد. تمام بازیبازان و حتی مردمی که به صورت تفریحی و غیر جدی به تجربه ویدیو گیم میپردازند، هیچ ترس و خجالتی از تجربه یک بازی محبوب به صورت متوالی و پشت سر هم ندارند و در واقع به آن افتخار نیز میکنند. همه ما بازیهای خاصی را درون PC یا کنسول ها یا حتی گوشیهای موبایل خود داریم که در هر زمان، آنها را اجرا کرده و تجربه میکنیم. حال، این بازی میتواند هر چیزی باشد؛ از Fortnite و PUBG اعتیاد آور گرفته تا FIFA و Borderlands و Call of Duty و Batman؛ همه این عناوین آن قدر جاذبه دارند که ما را هر روز و هر ساعت به یک قرار ملاقات دعوت میکنند و گذر زمان را به طرز شگفت انگیزی برایمان سریع و تند میسازند. مثال بارز این مسئله، بازی FIFA است که نسخه جدید آن با کوچکترین تغییرات در هر سال عرضه میشود و مردم (گیمر و غیر گیمر) برای خرید آن به فروشگاههای آنلاین و خرده فروشیها هجوم میبرند.
تئوری دیگری که میخواهیم در مورد این قضیه بررسی کنیم، تفاوت میان نسلها است. قطعا مارتین اسکورسیزی، فرانسیس فورد کاپولا یا هر کارگردان و تهیه کننده قدیمی و پا به سن گذاشتهای از نسلی متفاوت نسبت به نسل امروز است و در نسلی که این بزرگان سینما و فیلم سازی را یاد گرفتهاند، دوره و زمانه به نسبتِ امروز، تفاوت بسیاری داشته است. با یک نگاه سطحی به فیلمهایی که در سالهای اخیر در سینما اکران شدهاند، متوجه میشویم که دیگر فیلمهای کلاسیک، طرفدار چندانی ندارند و اگر فیلمی که اکران میشود، یک دنباله، یک بازسازی (Remake) یا یک فیلم کامیک بوکی نباشد، معمولا به فروش چشمگیری در باکس آفیس دست پیدا نمیکند. با مقایسه این عامل در سینما با نمونه مشابه در صنعت بازی های ویدیویی، درمییابیم که چنین شکافی در این صنعت وجود ندارد اما ممکن است در آینده چنین اتفاقی رخ دهد!
کارگردان مشهور دنیای ویدیو گیم، آقای کوری بارلوگ (Cory Barlog) که کارگردانی بازی ستایش شده God of War را در کارنامه خود دارد، پس از صحبتهای اسکورسیزی، توییت جالبی را منتشر کرد و در واقع به شکل هوشمندانهای این جریان در سینما را وارد دنیای ویدیو گیم کرد. کوری بارلوگ در صفحه شخصی توییتر خود چنین نوشت:
در عجبم وقتی پیرتر شدم و از تمام بازیهایی که بچهها تجربه میکنند، متنفر شدم، به چه نوع بازیهایی میگویم که «شما بازی نیستید»؟
این یک سوال فوقالعاده است که شاید کوری بارلوگ به صورت فکاهی و طنز منتشر کرده باشد اما با نگاهی عمیق تر به آن، فکرمان به آینده میرود. آیا زمانی میرسد که به سبکها و بازی های کاملا جدید، تنفر بورزیم و آن ها را بازی ویدیویی ندانیم؟ شاید بپرسید که همین الآن، بسیاری از بازیبازان پا به سن گذاشته و با تجربه، به بازیهایی مانند Fortnite و عناوین بتل رویال (Battle Royale)، نگاه و دید خوبی ندارند و شاید آنها را جزء مهمی از صنعت به حساب نیاورند اما حقیقت این جا است که این عناوین، با هر سبک و سیاقی که دارند، بخش مهمی از صنعت امروز ویدیو گیم را تشکیل میدهند و مردم با هر سن و سالی به تجربه آنها مینشینند. در طرف دیگر، هنوز به دورهای نرسیدهایم که عنوانی مانند Fortnite، جای عنوانی مانند God of War را بگیرد و با خط و مرز واضحی که بین این دو وجود دارد، فروش و موفقیت یکی، به معنی شکست دیگری تلقی نمیشود.
مورد آخر که شاید کمترین اهمیت را در بین تئوریهای مطرح شده در این مطلب داشته باشد، صمیمیتی است که در صنعت بازیهای ویدیویی دیده میشود اما نمونه آن را کمتر در صنعت سینما مشاهده میکنیم. هر کسی که اخبار دنیای بازی را به هر نحوی دنبال میکند، میداند که در بسیاری از مواقع، با عرضه یک بازی توسط یک استودیو، شرکتها و استودیوهای دیگر به هر نحوی به آنها تبریک میگویند. حال، این تبریک میتواند با یک توییت صمیمی باشد یا یک طرح هنری زیبا و به یادماندنی و… در طرف مقابل نیز، سازندگان آن اثر، یک نسخه ویژه از بازی خود را برای استودیوی دوست و پشتیبان میفرستد. در آن طرف قضیه و در سینما، شاید روزی نباشد که کارگردانان مشهور و غیر مشهور، با کنایههای مختلف، کار همکاران خود را مورد نکوهش قرار ندهند و نقل قولهای یکدیگر را با جواب های تند، همراه نسازند. این تئوری، شاید به طور کامل درست نباشد اما قطعا میتوان کمی در مورد آن تامل و تفکر کرد.
سرانجامِ این جریان عجیب و جنجال برانگیز در هفتههای اخیر، صحبتهای تازهی اسکورسیزی بود که این بار با لحنی آرام تر، فیلمهای مارول را نوع جدیدی از هنر میخواند و دیگر با لحنی تند از آنها انتقاد نکرد. شاید اسکورسیزی دریافته باشد که با تمام بزرگی و تجربهاش در دنیای سینما، باز هم نمیتواند برای این مدیوم و صنعت، حد و حدودی تعیین کند و شاید هم حرفهای اولیه او، دوستان و طرفدارناش، درست باشند. حقیقت کار هر چه که باشد، ما در این مطلب توانستیم بدون جناح گیری و جانب داری، یک جریان جالب در هفتههای اخیر در دنیای سینما و فیلم را با جریانی مشابه و فرضی در دنیای بازیهای ویدیویی تطبیق دهیم و از تفاوت های بسیار بین آن ها مطلع شویم. با نگاه کردن به این نوع جنجال ها در دنیای سینما، شاید بهتر است قدرِ صنعت بازیهای ویدیویی را بیشتر بدانیم و از واضح، باز و آزاد بودن تمام عناصر در آن، لذت ببریم.
نظرات خوب و مفید خود را با ما به اشتراک بگذارید.
لینک کوتاه: