Case study: شرکت صنایع شیمیایی…2

0
453
Case study: شرکت صنایع شیمیایی...|کالاسودا

بخش پنجم: پیاده سازی سیستم تبلیغات و برندینگ (بخش آخر)

در بخش قبل، موضوع پیاده‌سازی برنامه جامع بیست گانه‌ی بازاریابی و فروش، در تمام ابعاد، گفته شد. در این بخش (که به عنوان آخرین بخش می‌باشد)، پیرامون بحث تبلیغات و برندینگ، توضیحاتی بیان خواهد شد.

انتقادی که همیشه ما ایرانی ها به خود داریم، ارائه تفسیر و نظر در حوزه های مهم و خارج از تخصص ما مانند سیاست و پزشکی می‌باشد، تجربه ثابت کرده که به این دو کار تخصصی، می بایست ارائه نظر در موضوع تبلیغات را نیز اضافه نمود. از هر شخصی که در خصوص تبلیغات سوال کنید، آن را مساوی با ارسال پیامک، حضور در شبکه های اجتماعی، بیلبورد یا تبلیغات تلویزیونی می‌داند، هر چند این موارد هم، بخشی از کار تبلیغات است اما این، همه‌ی ماجرا نیست.

پیاده‌سازی برنامه مدون تبلیغات، در راستای اهداف کلی برنامه‌ی جامع بازاریابی و فروش، متخصصین کلینیک مدیریت پارسیا ایده را بر آن داشت تا طبق اصول برندینگ، ابتدا بخش روابط عمومی شرکت صنایع شیمیایی … را فعال نمایند (که در بخش قبل توضیح داده شد).

بعد از این مرحله، برنامه تبلیغات تحت عنوان “کمپین تبلیغاتی”، تدوین و آماده گشت. آنچه در مورد تخصص در امر تبلیغات، در قسمت قبل گفته شد، توجه به اصول زیر می باشد:

  • تبلیغات قرار است در چه صنعتی انجام گیرد؟
  • آیا تبلیغات من، با برند شرکت، قدمت شرکت و تصویر برند شرکت در ذهن مخاطبین، همخوانی دارد؟
  • تبلیغاتی که در طرح کمپین دیده شد، آیا با بودجه‌ی شرکت، همخوانی دارد؟
  • این تبلیغات برای چه حجم از هدف ریالی و حجمی فروش، پیش‌بینی شده است؟

و البته مهمترین موضوع در امر تبلیغات، پاسخ به این سوال است که “چه تبلیغی، با چه حجمی و در چه زمانی، انجام شود؟” یعنی رعایت تقدم و تاخر در امر تبلیغات.

در پیاده‌سازی برنامه‌ی تبلیغات و بازاریابی، بلافاصله پس از عملیاتی شدن واحد روابط عمومی و بنا به اطلاعات به دست آمده از واحد تحقیقات بازاریابی، دو تیم طراحی و بازرگانی در راستای عقد قراردادهای لازم و طراحی‌های سمعی و بصری، عملیاتی شده و متناسب با خواست مشتریان و شرایط حاکم بر بازار محصولات شیمیایی … ، اقدام به ایجاد زیرساخت‌های تبلیغاتی نمودند، سپس طبق هماهنگی‌هایی که با واحد فروش صورت پذیرفت، مباحث مربوط به نوع هماهنگی بین عملیات فروش و تبلیغات، صورت پذیرفت و تبلیغات در مبادی نوشتاری (مانند کاتالوگ، کارت ویزیت، بروشور و …)، سایت اینترنتی، نمایشگاه‌های مرتبط (نمایشگاه‌ها شامل: نمایشگاه‌هایی که شرکت در آنها حضور داشت و آنهایی که حضور نداشت)، همایش‌ها و تبلیغات محیطی، عرضه گشت و با هماهنگی که بین واحد فروش و تبلیغات صورت گرفته بود، موضوع ایجاد فروش در این مسیر، مضاعف بر فروش قبل، آغاز گردید.

در بحث ریبرندینگ، مهمترین قسمت، پیاده‌سازی معماری برند و اجرای ۴ پایه برند بود.

بر پایه‌ی اموری که در قسمت‌های روابط عمومی و تبلیغات آغاز شده بود و برنامه بازاریابی و فروشی که بر پایه‌ی IMC (مدیریت یکپارچه سازمانی) تعریف شده بود، بخش بزرگی از عملیات معماری برند، با موفقیت گذرانده شده بود و قسمت باقی‌مانده، عملیات تیم فروش در راستای استفاده از موقعیت به دست‌آمده بود.

تصویر برند، رخ برند، ارتباطات درون‌سازمانی و ارتباط با مشتریان، به طور کامل، با هدف کمک به تیم فروش، جهت فروش بیشتر محصولات، تا حد زیادی انجام گرفته بود و طبق اطلاعات حاصله از واحد ارتباط با مشتریان، سه نمودار “حجم تماس مشتریان بالقوه”، “حجم خرید مشتریان جدید” و “حجم خرید مشتریان قبلی”، افزایش را نشان می‌داد.

لذا بلافاصله به موازات کمپین تبلیغاتی شرکت، فرآیند ورود به بازار جدید (در یکی از شهرستان ها) کلید خورد و از سه دستاورد منابع مالی و اطلاعاتی به دست آمده و گسترش برند صنایع شیمیایی … که حاصل از کمپین تبلیغاتی بود، روند ورود به بازار جدید، با سرعت بیشتری اجرا شد و شرکت توانست ظرف مدت کمتر از ۳ ماه، سهم بازار مناسبی را به دست آورد.

تمامی اتفاقات فوق، که پیاده سازی آن را کلینیک مدیریت پارسیاایده، بر عهده داشت، زیر سایه‌ی دو عامل زیر تحقق یافت:

  • خواست مدیریت مجموعه صنایع شیمیایی …
  • پیاده سازی تمام برنامه با متد IMC

مدیران به طور کلی باید در نظر داشته باشند که پیشرفت در فروش، باید با دو عامل “برنامه‌ریزی درست” و “صرف بودجه” انجام شود و نمی‌توان انتظار داشت که رقم فروش، بدون داشتن برنامه و صرف هزینه برای برنامه بازاریابی و فروش و صرفا با تکیه بر توان نیروی فروشنده، افزایش چشمگیر یابد.

عضویت
مطلع شدن از
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش همه دیدگاه ها